جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024
ایت الله صافی

حوزه/ حضرت آیت الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی به حساب شمسی ۱۰۳ سال و به حساب قمری ۱۰۶ سال عمر با برکت داشتند و تا آخرین روز هم از هوش و حواس و حافظه کامل برخوردار بودند و مطالعه فراوان داشتند و با این کهنسالی روزی ده تا پانزده روزنامه را تورق و مطالعه می کردند و مرتباً از احوال کشور و جهان با خبر بودند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی به حساب شمسی ۱۰۳ سال و به حساب قمری ۱۰۶ سال عمر با برکت داشتند و تا آخرین روز هم از هوش و حواس و حافظه کامل برخوردار بودند و مطالعه فراوان داشتند و با این کهنسالی روزی ده تا پانزده روزنامه را تورق و مطالعه می‌کردند و مرتباً از احوال کشور و جهان با خبر بودند و آیات و احادیث و اشعار فراوان در حافظه داشتند و برای بسیاری شناخت رمز این عمر با کیفیت و برکت قابل توجه است. مرتضی نجفی قدسی در یادداشتی مبسوط به این موضوع چنین پرداخته است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ» (سوره یونس، آیه ۴۹)

برای همه مردم اَجَلْ (زمان قطعی مرگ) تعیین شده است، هنگامی که زمان اَجَل آنها فرا رسد نه ساعتی در آن تأخیر می‌شود و نه ساعتی جلو می‌افتد.

اینکه می‌گویند عمر دست خداست یعنی زمان عمر انسان را فقط خدا می‌داند که در تقدیرش چه سنی و عمری برای او رقم زده است، امّا بحث مهمی که در اینجا وجود دارد عوامل مؤثر بر طول عمر انسان است.

مرحوم آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی (رض) در ۳۰ بهمن ماه ۱۲۹۷ به دنیا آمدند و در ۱۲ بهمن ۱۴۰۰ از دنیا رفتند یعنی ۱۰۳ سال شمسی عمر ایشان بود و البته چون تمام اعمال و مناسک شرعی به سال قمری تعیین شده است مانند سن تکلیف، ماه روزه رمضان و اعمال حج و بسیاری احکام شرعی دیگر مبنای محاسبه زمان و سال قمری است و سال قمری هم هر سال حدوداً ده روز از سال شمسی کوتاه‌تر است، بنابراین عمر با برکت حضرت آیت الله صافی گلپایگانی به حسب سال قمری بالغ بر ۱۰۶ سال می‌شود.

در ارتباط با حضرت آیت الله صافی گلپایگانی تا کنون مطالب زیادی گفته اند و نوشته اند، بنده از این رهگذر می‌خواهم به مطالبی اشاره کنم که برای عموم مردم و جامعه فایده داشته باشد.

معمولاً همة افراد دوست دارند در دنیا عمری طولانی داشته باشند و میزان بهره وری شأن از فرصت دنیا بیشتر باشد و درخواست عمر طولانی در لسان ادعیه هم آمده است، اللهم انی اسئلک طول العمر و دوام الیُسر.

یکی از نکاتی که ما باید از زندگی علما و بزرگان دینی فرا بگیریم سبک زندگی آنان است که متأسفانه کمتر به آن پرداخته می‌شود و حال آنکه آنان اسوه هستند و سبک زندگی و رفتار آنها نیز متأثر از سبک زندگی پیامبر اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) است. مرحوم علامه طباطبایی (رض) کتاب «سنن النبی (ص)» را برای همین نوشت که آداب و اخلاق و منش زندگی آن حضرت الگو باشد و یا کتاب «معراج السعاده» را مرحوم ملأ احمد نراقی برای این نوشت که مردم آداب زندگی کردن و تقوای عملی را فرا بگیرند.

* عوامل مؤثر بر طول عمر انسان در بیان احادیث

عوامل مؤثر بر عمر طولانی داشتند چه از حیث مادی و چه از نظر معنوی فراوانند که ای کاش این بحث اساسی در کتب درسی دانش آموزان به صورت مدون می‌آمد چرا که دانستن این مباحث برای حیات و سعادتمندی دنیا و آخرت انسان بسیار مؤثر است.

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «الدنیا مزرعة الاخره» دنیا محل کِشت آخرت است، پس بنابراین هر چه زمان کشت انسان در دنیا بیشتر باشد بهره وری او هم می‌تواند برای دنیا و آخرتش بیشتر شود.

البته دامنة این بحث آنقدر گسترده است که در یک مقاله شاید نتوان حتی سر فصل‌های آن را هم بیان کرد امّا بناچار اشاراتی مختصر خواهیم داشت و در آخر هم به ماجرایی بسیار مهم در زندگانی حضرت آیت الله صافی گلپایگانی خواهیم پرداخت.

پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: «البرّ زیادة فی العمر» کار نیک و خوب موجب طولانی شدن عمر انسان می‌شود و یا امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «برکة العمر فی حسن العمل» برکت عمر در نیکو و درست کار کردن است.

صدقه دادن و انفاق کردن یکی از چیزهایی است که موجب افزایش طول عمر انسان می‌شود. رسول خدا (ص) در این زمینه فرمودند: «اِنَّ صَدَقَة الْمُسْلِمِ تَزِیدُ فِی الْعُمُرِ وَ تَمْنَعُ مِیتَةَ السُوء» مسلماً صدقه‌ای که یک انسان مسلمان می‌دهد موجب افزایش عمر او می‌شود و از مرگ بد هم جلوگیری می‌کند.

حضرت امام صادق (ع) فرمودند: «اَلْبِرُّ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ یَعْمُرانِ الدِّیارَ وَ یَزیدان فی الْاَعْمار» یعنی کار خوب و اخلاق نیکو داشتن موجب آبادانی سرزمین‌ها و طولانی شدن عمرها می‌شود.

نیکی به پدر و مادر و صله ارحام نیز یکی از عوامل مهم در طول عمر انسان است که در این رابطه رسول اکرم (ص) فرموده اند: «یَابْنَ آدَمَ! اِبْرِرْ والَدیْکَ و صِلْ رَحِمَکَ، یُیَسَّرَ لک یُسْرُکَ وَ یَمُدَّ لَکَ فبعمرک» ای فرزند آدم! به پدر و مادرت نیکی کن و صله رحم داشته باش تا خدا کارت را برائت اسان و عمرت را طولانی نماید.

در حدیثی رسول اکرم (ص) چهار عمل متفاوت را از عوامل طول عمر بیان می‌فرمایند: «اربعة تزید فی العمر، التزویج بالابکار، و الاغتسال بالماء الحار و النوم الیسار و اکل التفاح بالاسحار» چهار چیز بر عمر انسان می‌افزاید که عبارتند از: ازدواج با دختران، غسل و شستشو با آب گرم، خوابیدن بر شانة چپ و خوردن سیب در سحرگاهان (صبح زود).

امام صادق (ع) فرمودند سه چیز است که اگر مؤمن از آنها مطلع شود باعث طول عمر و دوام بهره مندی او از نعمت‌ها می‌شود که عبارتند از: طول دادن رکوع و سجده، زیاد نشستن بر سر سفره‌ای که در آن دیگران را اطعام می‌کند و خوش رفتاری با خانواده. (اصول کافی، ج ۴، ص ۴۹)

در اهمیت صله رحم (دیدار خویشاوندان و نیکی به آنان) و نقش آن در طول عمر به حدی سفارش شده است که پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: مردمی که فاجر و گناهکارند و از خوبان هم نیستند اگر صله رحم داشته باشند خدا اموالشان را زیاد و عمرشان را طولانی می‌فرماید حالا اگر اینها از خوبان و نیکوکاران باشند، چه خواهد شد؟! (اصول کافی، ج ۲، ص ۱۵۵)

زیارت امام حسین (ع) یکی از عوامل ازدیاد رزق و طولانی شدن عمر انسان است که در این رابطه امام صادق (ع) فرموده اند: زیارت حسین ابن علی علیه السلام را رها نکن و دوستانت را هم به آن سفارش کن که خدا عمرت را طولانی و روزی ات را زیاد می‌کند و تو را در دنیا و آخرت سعادتمند می‌کند. (از کتاب کامل الزیارات، ص ۲۸۶)

شستشوی دست‌ها قبل و بعد از غذا خوردن از عواملی است که طبق احادیث فقر را از بین می‌برد و بر عمر انسان می‌افزاید.

امام باقر (ع) در اهمیت صدقه دادن فرمودند: کار خیر و صدقه دادن فقر را از بین می‌برد و بر عمر انسان می‌افزاید و هفتاد مرگ بد را از صدقه دهنده دور می‌کند. (ثواب الاعمال، ص ۱۴۱)

همیشه با وضو بودن موجب طولانی شدن عمر می‌شود و در این رابطه رسول مکرم اسلام (ص) فرمودند: «اَکْثِرَ مِنَ الطَّهُورِ یَزِیدِ اللهُ فی عمرک» زیاد وضو بگیر (دائم الوضو باش) تا خداوند عمرت را زیاد کند (امالی مفید، ص ۶۰) و یا هر کس در روز جمعه به نظافت خود برسد و ناخن‌هایش را کوتاه کند، عمر و مالش زیاد می‌شود. (جامع الاخبار، ص ۳۳۳)

انجام گناهان یکی از چیزهایی است که در رسیدن اجل انسان شتاب می بخشد و احادیث و روایات در این زمینه فراوان است و اقتضای این یادداشت بیشتر از این نیست.

البته ناگفته نماند که بعضی از عوامل طبیعی مانند تغذیه صحیح و عدم پرخوری، ورزش و فعالیت بدنی، پرهیز از مواد مخدر و دخانیات، عدم مصرف مشروبات الکلی و دوری از هوای آلوده بسیاری از شهرها و عدم استرس و حفظ آرامش روحی و روانی نقش بسزایی در طول عمر انسان دارد بطوری که در رعایت همین موارد در برخی کشورهای پیشرفته، سرانه امید به زندگی را به سنین هشتاد تا نود سال رسانده است.

از ابتدا هم متذکر شدیم که عوامل متعدد مادی و معنوی در طولانی شدن عمر انسان دخیل هستند که شایسته است همگان برای حفظ سلامتی و طول عمر خود حتماً در این زمینه بخوبی مطالعه کافی داشته باشند.

* نگاهی به عمر با برکت حضرت آیت الله صافی گلپایگانی

حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی که بحمد الله عمر بسیار با برکتی داشتند یعنی حدود یک قرن خدا را عبادت کردند، بیش از یکصد جلد کتب علمی برای استفاده اندیشوران، آحاد مردم، حوزویان و دانشگاهیان و علاقمندان از خود بیادگار گذاشتند، دهها سال در حوزه علمیه تدریس داشتند و شاگردان فقیه و عالمی را تربیت کردند، از برجسته‌ترین شاگردان مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی بروجردی بودند و دروس ایشان را هم تقریر فرمودند، ملازم پیوسته مرجع بزرگ حضرت آیت الله العظمی سید محمّد رضا گلپایگانی و برای ایشان در حکم مشاوری امین و برجسته بودند، مورد عنایت و حمایت و تأیید حضرت امام خمینی بودند و از طرف ایشان هشت سال دبیر شورای نگهبان قانون اساسی بودند، خدمات بسیار گسترده اجتماعی از کمک به مردم فقیر و بی بضاعت در اقصی نقاط کشور گرفته تا ساخت مساجد و درمانگاه‌ها و مسجد عظیم امام حسن عسگری (ع) در قم، حمایت پیوسته از نظام جمهوری اسلامی و حراست از خون شهیدان با پیام‌ها و موعظه‌ها و سفارش دائمی بر اهمیت خدمت به مردم، تلاش برای استقلال و عظمت حوزه‌های علمیه جهان تشیع و گسترش معارف قرآن و اهل بیت (ع) در حدّ توان و امکان و پیگیری اخبار و رویدادهای عالم اسلامی و موضعگیری‌های بموقع و بجا و بسیاری از حسنات دیگر که در کفة اعمال ایشان در محضر الهی ثبت و ضبط است، همه و همه نمایانگر یک عمر فوق العاده با برکت است و آیا این همه توفیقات عظیم برای یک عالم پدید می‌آید مگر به اذن و عنایت حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه و عجل الله فرجه الشریف. گاهی بعضی کارها و عمرها آنقدر با برکت هستند که پر واضح است بدون عنایت صاحب الامر (عج) میسر نیست.

* داستان نگارش تفسیر «اطیب البیان» توسط آیت الله سید عبدالحسین طیب اصفهانی

به عنوان مثال مرحوم آیت الله سید عبدالحسین طیب صاحب تفسیر گرانقدر «اطیب البیان» که او هم عمری با برکت داشت و دقیقاً یک قرن زندگی کرد در جلد اول و هفتم تفسیر ۱۴ جلدی اش به این مهم اشاره دارد که شبی در مجلس روضه حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا سلام الله علیها شرکت کرده بودم و بسیار گریستم و آن شب در عالم رؤیا حضرت امام زمان (عج) و. حضرت امام علی ابن موسی الرضا (ع) را در بقعة منوره آن حضرت می بیند که با یکدیگر مشغول گفتگو هستند و امام زمان از حضرت رضا (ع) می‌پرسند که این زائرین شما خیلی زیادند آیا باید به حوائج همة اینها رسیدگی شود؟! که حضرت رضا (ع) هم پاسخ می‌فرمایند که بله به حوائج همه اینها رسیدگی بفرمائید! آیت الله طیب می‌گوید من این مکالمه را بین این دو امام بزرگوار دیدم و پس از آن حضرت حجت رو به من توجه کرده و فرمودند: ما دوست داشتیم یکی از شما (عالمان شیعه) تفسیری بر قرآن بنویسید اگر شما اهتمام کنید، خوب است. بنده هم عرض کردم چشم، امتثال امر می‌کنم و بلافاصله تا از خواب بیدار شدم وضو گرفتم و با توسل به آن حضرت کار تفسیر اطیب البیان را شروع کردم و بحمد الله خدای متعال عمری با برکت به ایشان داد تا کار تفسیر را تمام کنند و در زمان حیات خود آن مرحوم چاپ و منتشر گردد که از بهترین تفاسیر است.

* تألیف کتاب ارزشمند «منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر» توسط آیت الله صافی گلپایگانی

یکی از کتب بسیار ارزشمند در موضوع مهدویت که به عنوان کتب مرجع در این بحث شناخته می‌شود اثر بسیار ارزشمند «منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر» تألیف حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (رض) است که به عنایت و اشراف حضرت آیت الله العظمی بروجردی (رض) و در همان زمان چاپ و منتشر شد. این کتاب جامع در ابتدا یک جلد قطور هشتصد صفحه‌ای بوده که بعداً مورد بازبینی و تکمیل ایشان قرار می‌گیرد و بیست سال پیش در سه جلد منتشر می‌شود و با ترجمة فارسی اش هم در ۶ جلد چاپ و منتشر شده است.

«منتخب الاثر» کتابی روایی به زبان عربی در بیان احادیث راجع به امام زمان (عج) از منابع اهل سنت و شیعه است که در ده فصل تنظیم شده که در بخش اول به اثبات وجود امام دوازدهم حضرت حجت (عج) اختصاص یافته و در بخش‌های دیگر احادیث راجع به غیبت آن حضرت و ظهور صاحب الزمان و تشکیل حکومت واحد جهانی آن حضرت همراه با پاورقی‌های حضرت آیت الله صافی درج شده است، این کتاب در همان زمان مرجعیت حضرت آیت الله العظمی بروجردی (اعلی الله مقامه) منتشر می‌شود و با اقبال گسترده علما و فضلای حوزه روبرو شد بطوری که شهید مطهری هم در سال ۱۳۴۹ در یکی از سخنرانی‌هایش بطور مفصل از این کتاب و فضل نویسندة آن حضرت آیت الله صافی گلپایگانی تعریف و تمجید می‌نماید.

* تجربه موت حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در پنجاه سال پیش

امّا داستان مهمی که در این موضوع رخ می‌دهد اینست که حضرت آیت الله صافی در همان سال‌های قبل از انقلاب یعنی حدود پنجاه سال پیش که هنوز کتاب منتخب الاثر را تکمیل و سه جلدی اش نکرده بودند، دچار مریضی صعب العلاجی می‌شوند بطوریکه دکترها از مداوای ایشان ناامید و تب و ضعف آنچنان بر ایشان غالب می‌شود که در حالت احتضار (رو به موت) قرار می‌گیرند و حتی در منزل، ایشان را رو به قبله می‌خوابانند و حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی بر بالین ایشان می آیند و برادر بزرگشان حضرت آیت الله شیخ علی صافی گلپایگانی هم از گلپایگان می آیند و در کنار پیکر بی جان ایشان که رو به قبله بود حاضر می‌شوند و قدری تربت حضرت سید الشهدا بر دهان ایشان می‌گذارند و مرگ قطعی بوده است و علائم حیاتی طبق نظر دکتر معالجشان پدیدار نبوده است و اینجا تجربة موتی برای ایشان رخ می‌دهد و می‌فرمایند من دیدم از دنیا رفته ام و روح مرا به عالم بالا بردند و ناگهان یک عالَمی را دیدم که اصلاً زیبایی‌های آن و بهجت و سروری که در آنجا بود اصلاً قابل توصیف نیست و دیدم چه متاعی و عجب نعمت‌هایی در آنجا هست و بسیار مسرور بودم از اینکه به آن بارگاه عظیم و ملکوتی راه پیدا کرده ام که ناگهان ندائی شنیدم گفت فلانی می‌خواهی برگردی به دنیا؟! من جواب دادم خیر، من آرزویم این بوده که به اینجا برسم چه جایی بهتر از اینجا! در اینجا باز ندائی شنیدم که گفت در دنیا کار عقب مانده ای نداری بخواهی تمام کنی؟ که بلافاصله جواب دادم چرا، من کتاب منتخب الاثر را می‌خواستم بازنگری و تکمیل کنم، شاید اراده مولایم حضرت صاحب الزمان (عج) به این تعلق نگرفته که من این کتاب را تکمیل کنم که ناگهان تا این سخن را گفتم بلافصله مرا از عالم بالا پایین آوردند و دیدم اطرافیان دارند می‌گویند، دوباره برگشت و علائم حیاتی کم کم ظاهر شدند و من بهوش آمدم و پس از آن تب هم از بدن من رفت و سلامتی کامل حاصل شد و به لطف امام زمان سلام الله علیه مشغول تکمیل کتاب «منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر» شدم.

این ماجرا را حضرت آیت الله صافی گلپایگانی متواتر برای علما و بعضی روحانیون از جهت توجه دادن به وجود حضرت حجت ارواحنا فداه نقل فرموده است و ثبت و ضبط است.

این قضیه و برخی قضایای دیگر که از حوصله این نوشتار دیگر خارج است بیانگر این مطلب است که عمری به این با برکت با توجه و عنایت قطب عالم وجود و واسطه غیب و شهود امام زمان مهدی موعود میسر می‌شود و همه باید با توسل به آن وجود مقدس که بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء است، تلاش کنیم از فرصت‌های عمرمان بهره وری بیشتر داشته باشیم. ان شاءالله

و سوف یؤت الله المؤمنین اجراً عظیما

مرتضی نجفی قدسی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • IR ۱۸:۵۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۲
    0 6
    من این ها را باور نمی کنم
    • IR ۲۰:۰۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
      0 0
      البته بعضیها بطیئ الایمانند
    • IR ۲۲:۴۵ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
      0 0
      متوجه نشدم بطئی الایمان یعنی چی؟ لطفاً کمی توضیح بدهید
    • IR ۰۷:۳۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
      0 0
      یعنی موضوع احیای موتی مساله ای نامفهوم و تازه نیست. حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام به تصریح قرآن ، به اذن الله مردگان را زنده می کرد. حیات مجدد انسان ها در این دنیا گر چه نادر است اما ممکن می باشد و از قدرت الهی بیرون نیست و می تواند به اولیایش از جمله ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف و سلام الله علیه تفویض فرماید همان طور که به حضرت عیسی تفویض نمود.
    • IR ۱۵:۱۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
      0 0
      اگر حضرت موسی(ع) با زدن مقداری از گوشت گاو ذبح شده(بقره) شخص مقتول را به اذن خدا زنده کردند اما شخص زنده شده فقط قاتل خود را معرفی کرد و دوباره مرد. اگر حضرت عیسی (ع) به خواست و اجازه خداوند، مردگان را زنده می کردند آن مردگان، زنده شدند اما هیچکدام به زندگی دنیا برنگشتند بلکه دوباره از دنیا رفتند. ضمن آنکه طبق آموزه های دینی هنگام مرگ،ملک الموت بر بالین محتضر حاضر می شود و روح فرد را با توجه به شقی یا سعید بودن فرد به سختی و یا با بشارت می گیرد و خود فرد آن ملک را می بیند. از آن گذشته روح پس از جدایی بلافاصله به بهشت نمی رود بلکه پس از دفن میت بسته به اینکه متوفی اهل سعادت باشد یا اهل شقاوت، باغی از باغهای بهشت به رویش گشوده می شود یا گودالی از گودالهای جهنم. پس روح انسان بلافاصله پس از مرگ وارد بهشت نمی شود تا جایگاهش را ببیند و تا مدتی پس از زایل شدن علائم حیاتی هنوز هم ارتباط اندکی با جسم خود دارد و تا زمانی که بدن سرد شود و کل سلولهای بدن از جمله سلولهای عصبی ، قلب و اعضای دیگر بمیرند و خاموش شوند این ارتباط اندک وجود دارد. در این حالت که ممکن است ساعتها و یا روزها طول بکشد روح در حالتی بین دنیا و برزخ قرار دارد و این همان حالتی است که برای بیماران مرگ مغزی رخ می دهد. روح می تواند حتی جسم خود را ببیند که روی تخت بیمارستان افتاده است . حال اگر به سمت عالم برزخ برود دیگر برگشتی برایش نیست و مرگ کامل اتفاق می افتد ولی اگر به جسم برگردد ،فرد به زندگی باز می گردد. و در آخر اینکه طبق آیات قرآن، فقط حضرت عیسی(ع) از طرف خداوند اجازه زنده کردن مردگان را داشتند و این معجزه نبوت و مختص آن حضرت بود و پیامبران دیگر چنین اجازه ای نداشتند. حتی می بینیم که حضرت موسی برای زنده کردن فرد مقتول آن هم به اذن خداوند، باید گاوی را بکشد و مقداری از گوشت آنرا به مرده بزند که البته خود انتخاب گاو هم ماجراها داشت و این کار هم فقط یک بار اتفاق افتاد.پس هیچ بینه ای برای اینکه امام بتواند مرده ای را زنده کند وجود ندارد مگر روایات که هیچ اعتمادی به درستی روایات نیست.
    • IR ۱۷:۰۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
      0 0
      جناب : « اگر حضرت موسی(ع) با زدن ... » خود شما احیای مرده به واسطه ، توسط حضرت موسی را پذیرفتید البته باذن الله، چطور بعد منحصر به حضرت عیسی می کنید ؟! دلیل «فقط» و انحصار چیست ؟ اثبات شیء نفی ما عدا می کند ؟! چرا نگوییم هر کسی در راه خدا خالصانه گام بردارد و مطیع محض الهی باشد ، عنایت الهی به وی از جمله احیای موتی ممکن است ؟
    • IR ۲۲:۳۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
      0 0
      زنده کردن مردگان به اذن خداوند از معجزات حضرت عیسی روح الله(ع) بود و معجزات حضرت موسی(ع) شامل عصا و ید بیضا بود و هیچگاه آن حضرت ادعا نکرد که مرده را زنده می کند و آن مورد هم یکبار و برای همیشه بود و هرگز بعنوان معجزه حضرت موسی از آن نام برده نمی شود بلکه خداوند خواست تا با زنده شدن موقت مقتول حقیقت روشن و جلو فتنه گرفته شود. اما اینجا ادعا می شود که ایشان مرده اند و به اذن امام زمان زنده شده اند چونکه خداوند در جریان نبوده که ایشان کار ناتمامی دارند که باید به دنیا برگردند و آنرا تمام کنند اما ولی عصر می دانسته اند پس ایشان را دوباره به دنیا برگرداندند. آیا اینکه امام زمان را در همه جا حاضر و ناظر بدانیم و اینکه در حیات و ممات مردم نقش دارد شرک نیست؟ اگر حیات جسمانی دارد پس در آن واحد در یکجا بیشتر نمی تواند حضور داشته باشد چون او هم بشری مثل ماست همانطور که خداوند به پیامبرش که اشرف انبیاء الهی است می فرماید بگو من هم بشری مثل شما هستم که به من وحی می شود. و خود پیامبر می فرمودند که من نمی دانم عاقبت کارم با این مشرکان به کجا می رسد؟(آیا کشته می شوم، پیروز می شوم...) و نیز می فرمودند که من هرگاه قدم بر می دارم نمی دانم آیا تاوقتی پایم به زمین می رسد زنده هستم یا نه؟ کمی تعقل کنید مبادا در زمره غُلات باشید.
  • SG ۰۶:۴۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
    1 0
    این خاطره آیت الله صافی که در متن بالا نقل شده است با توجه به برنامه تلویزیونی که در سیما پخش می شد در مورد کسانی که تجربه مرگ را داشته اند جالب است زیرا برخی می گفتند اصلا ممکن نیست هیچ کدام از آن شرکت کنندگان برنامه تلویزیونی واقعاً مرگ را تجربه کرده باشند. یا حداقل اکثر آنها تجربه نکرده اند: در متن بالا آمده است که : «تجربه موت حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در پنجاه سال پیش امّا داستان مهمی که در این موضوع رخ می‌دهد اینست که حضرت آیت الله صافی در همان سال‌های قبل از انقلاب یعنی حدود پنجاه سال پیش که هنوز کتاب منتخب الاثر را تکمیل و سه جلدی اش نکرده بودند، دچار مریضی صعب العلاجی می‌شوند بطوریکه دکترها از مداوای ایشان ناامید و تب و ضعف آنچنان بر ایشان غالب می‌شود که در حالت احتضار (رو به موت) قرار می‌گیرند و حتی در منزل، ایشان را رو به قبله می‌خوابانند و حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی بر بالین ایشان می آیند و برادر بزرگشان حضرت آیت الله شیخ علی صافی گلپایگانی هم از گلپایگان می آیند و در کنار پیکر بی جان ایشان که رو به قبله بود حاضر می‌شوند و قدری تربت حضرت سید الشهدا بر دهان ایشان می‌گذارند و مرگ قطعی بوده است و علائم حیاتی طبق نظر دکتر معالجشان پدیدار نبوده است و اینجا تجربة موتی برای ایشان رخ می‌دهد و می‌فرمایند من دیدم از دنیا رفته ام و روح مرا به عالم بالا بردند و ناگهان یک عالَمی را دیدم که اصلاً زیبایی‌های آن و بهجت و سروری که در آنجا بود اصلاً قابل توصیف نیست و دیدم چه متاعی و عجب نعمت‌هایی در آنجا هست و بسیار مسرور بودم از اینکه به آن بارگاه عظیم و ملکوتی راه پیدا کرده ام که ناگهان ندائی شنیدم گفت فلانی می‌خواهی برگردی به دنیا؟! من جواب دادم خیر، من آرزویم این بوده که به اینجا برسم چه جایی بهتر از اینجا! در اینجا باز ندائی شنیدم که گفت در دنیا کار عقب مانده ای نداری بخواهی تمام کنی؟ که بلافاصله جواب دادم چرا، من کتاب منتخب الاثر را می‌خواستم بازنگری و تکمیل کنم، شاید اراده مولایم حضرت صاحب الزمان (عج) به این تعلق نگرفته که من این کتاب را تکمیل کنم که ناگهان تا این سخن را گفتم بلافصله مرا از عالم بالا پایین آوردند و دیدم اطرافیان دارند می‌گویند، دوباره برگشت و علائم حیاتی کم کم ظاهر شدند و من بهوش آمدم و پس از آن تب هم از بدن من رفت و سلامتی کامل حاصل شد »
  • IR ۱۳:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
    0 3
    آن برنامه را من هم دیدم، اعتقاداتم کلاً زیر سوال رفت. طبق نظر علمای مسلمان وقتی یک کافر و مشرک می میرد روحش مستقیماً به دوزخ واصل می شود در حالیکه اکثر کسانی که در آن مستند تجربه مرگ را داشته بودند و آنرا شیرین و لذت بخش توصیف می کردند و اینکه وارد دالانی از نور شده بودند و مناظر زیبایی را دیده بودند مسیحی( مشرک) بودند. پس یک جای کار می لنگد. یا آن حالتی که توصیف می کردند تجربه مرگ نبوده و یا نظر علمای اسلام در مورد مرگ کفار که مانند کشیدن درخت عناب از سوراخ مورچه است صحیح نمی باشد. مطابق با آیات قرآن احتمال اول درست است چون در قرآن آمده است که ملائک هنگام قبض روح کفار و مشرکین بر سر و روی و پشت و پهلوی آنها تازیانه می زنند و به سختی جان آنها را می گیرند. احتمالاً آن حس خوشایندی که آنها توصیف می کردند بخاطر این بوده که به دلیل بیماری که داشته اند درد زیادی را تحمل می کرده اند و هنگامی که بخاطر مفارقت موقت روح از تن شان، آن دردها به یکباره از بین رفته اند پس احساس سرخوشی و شعف به آنها دست داده است. گواه صدق این گفته ام این است که هر یک از آنها مناظری دیده که طبق آموزه های دینی برایش توصیف کرده بودند. طبق اعتقاد غربیها روح بعد از جدا شدن از جسم سوار کشتی نور می شود و به آسمان می رود(دالان نورانی) و طبق نظر علمای اسلامی روح در آن لحظه مناظر زیبایی را می بیند. این پدیده دلیلی بر اثبات وجود روح است اما تجربه مرگ نیست چون در قرآن فقط از یک بار مردن و یک بار زنده شدن صحبت به میان آمده است. آن تجربه نوعی خواب بوده اما در درجه و شدتی بالاتر، چون در هنگام خواب هم روح انسان تا حدی از بدنش کوچ می کند. قبلاً مادرها برای رفع دل درد نوزادن به آنها شربت گریپ میکسچر می دادند. چند لحظه بعد کودک می خوابید و در خواب لبخند می زد. مادر می گفت قربون بچه م برم که داره به فرشته ها لبخند میزنه. الآن کاشف بعمل آمده که در ترکیب شربت گریپ از الکل استفاده شده و آن لبخندهای نوزاد بخاطر خوردن این آب شنگولی بوده نه بخاطر دیدن فرشته ها😂
    • IR ۲۰:۳۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
      0 1
      اصل اعتماد به نقل آنها جای تامل دارد. بنده از اولی که بعضی از بستگان تعریف کردند و ... احساسم این بود که ممکن است از چنین برنامه هایی سوء استفاده بشود و ... برخی برای مساوی جلوه دادن مسلمان و کافر ، و جا زدن تصور غلط مهربانی خداوند ، چه بسا تمسک بکنند به خیلی از من دراودیها و از جمله همین برنامه ... اعتقادتمان را به چنین چیزهایی نبندیم ...
    • IR ۲۲:۴۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۳
      0 0
      کاملاً درست می فرمایید.
    • IR ۰۹:۵۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
      0 0
      اینطور نیست که همه یم طبقه باشند و هر مسیحی و حتی بی دین یک راست برود جهنم! خداوند خود اعلم است و بندگان را بر حسب نیات و اینکه چقدر حق را فهمیدند و عمل کردند ارزیابی می کند. روایت: ٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ حُمْرَانُ أَوْ أَنَا وَ بُكَيْرٌ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّا نَمُدُّ الْمِطْمَارَ قَالَ وَ مَا الْمِطْمَارُ قُلْتُ التُّرُّ فَمَنْ وَافَقَنَا مِنْ عَلَوِيٍّ أَوْ غَيْرِهِ تَوَلَّيْنَاهُ وَ مَنْ خَالَفَنَا مِنْ عَلَوِيٍّ أَوْ غَيْرِهِ بَرِئْنَا مِنْهُ فَقَالَ لِي يَا زُرَارَةُ قَوْلُ اللَّهِ‏ أَصْدَقُ مِنْ قَوْلِكَ فَأَيْنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا أَيْنَ الْمُرْجَوْنَ‏ لِأَمْرِ اللَّهِ‏ أَيْنَ الَّذِينَ‏ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً أَيْنَ‏ أَصْحابُ‏ الْأَعْرافِ‏ أَيْنَ‏ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ‏.
    • IR ۱۵:۵۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۴
      0 0
      معلوم است از آموزه های قرآنی و دینی سررشته زیادی ندارید. آیات قبل و بعد این آیه را هم مطالعه کنید تا سررشته کار دستتان بیاید"إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا ﴿۹۷﴾ آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده‌اند می‌گیرند، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است. (۹۷) إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا(۹۸) مگر آن گروه از مردان و زنان و کودکان که ناتوان بودند و گریز و چاره‌ای برایشان میسّر نبود و راهی (به نجات خود) نمی‌یافتند. (۹۸) فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا ﴿۹۹﴾ آنها امیدوار به عفو و بخشش خدا باشند، که خدا گناهشان را می‌بخشد و خدا بخشنده و آمرزنده است. (۹۹) این آیات به لزوم هجرت از سرزمینی اشاره دارد که اهل آن ظالمند و مردم را به کفر و شرک وادار می کنند. و می فرماید اگر در بین آنها ضعفایی وجود داشته باشد که گریز و چاره‌ای برایشان میسّر نبوده و راهی برای نجات خود نمی‌یابند ممکن است خداوند آنها را ببخشاید(به شرط آنکه مشرک از دنیا نروند).پس این هیچ ربطی به کسی که آزادانه و عامدانه دینی را به اختیار بپذیرد ندارد. اصحاب الاعراف هم از خود مسلمانان هستند که اعمال نیک و بدشان تقریباً برابر است و شاید کفه سیئاتشان از حسنات آنها کمی سنگین تر است و در قیامت در بلاتکلیفی بسر می برند. طبق روایات گروهی از آنان با شفاعت پیامبر(ص) و حضرت فاطمه(س) وارد بهشت می شوند. المولفه قلوبهم هم بحثی جداست و به یکی از موارد هزینه کرد زکات و خمس در زمان پیامبر اکرم(ص) برمی گردد که آن حضرت برای جلب و جذب کفار و مشرکین به سمت دین اسلام، به بعضی از آنان که امیدی به هدایت شدن در آنها می رفت مقداری از خمس و زکات را پرداخت می کردند.